راز شجریان
تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۵۰۴۹۹
خودش میگفت: «تمامِ وقتِ من از ششسالگی بهخواندن قرآن با صدای خوش میگذشت. در ۱۲سالگی شهرهی خاص و عام بودم و در جمعهای بزرگ مذهبی یا سیاسی آنموقع، تلاوت اول برنامه با من بود. بهعلت توانایی در تلاوت قرآن با صدای خوش، چشم و چراغ همهی اعضا و دانش آموزان مدرسه و مردم بودم.»
عزیزِ دلِ پدر بود؛ «مهدی شجریان» تصور نمیکرد که سالها بعد همین پسرش، عزیزِ دلِ میلیونها ایرانی خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمدرضا شجریان، بزرگ بود و هرکاری را در حد اعلا انجام داد؛ خوشنویس بود، سنتورنوازی بینظیر بود، اهل پرورش گل و گیاه هم بود، سازسازی را با نوآوری ترکیب کرد و رنگ جدیدی در موسیقی سنتی ایرانی افزود. آشپز بینظیری هم بود. اما با اینحال، خود را «خاک پای مردم ایران» میدانست. دوبار کاندیدای جایزهی جهانی «گِرَمی» شد و نشان شوالیهی ملی لیاقت کشور فرانسه را هم کسب کرد. نشان عالی هنر برای صلح و جایزهی ویژهی «خداوندگار موسیقی» از بنیاد آقاخان را هم دریافت کرد، اما دلش برای مردم کشور میتپید. عجیب نبود که زلزلهی بم او را ویران کرد و بلافاصله کنسرت «همنوا با بم» را برگزار کرد تا عواید آن را صرف پروژهی «باغ هنر بم» کند. او همیشه کنار مردم بود.
او آلبومهای موسیقی بسیاری منتشر کرد؛ اولین آلبوم شجریان، «رباعیات خیام» بود و آخرینش «خراسانیات»؛ آلبومهای «شب، سکوت، کویر»، «گنبد مینا»، «دلشدگان» و «دود عود» نیز بخشی از کارنامهی هنری اوست. کنسرتهایش چنان پرهوادار بود که برای بلیتش، بازار سیاه به راه میافتاد.
او شاگردان زیادی را تربیت کرد؛ «ایرج بسطامی»، «مظفر شفیعی»، «حسامالدین سراج»، «حمیدرضا نوربخش»، «علی جهاندار» و... اما نگین آنها، «همایون شجریان» بود که خون شجریان در رگهایش است.
۱۷مهر، خبر تلخ درگذشت شجریان منتشر شد، مردم از کوچک و بزرگ، بهتلخی گریستند و روبهروی بیمارستانجم تهران «مرغ سحر» را خواندند. ۱۸ مهر، خسروی آواز ایران مجدداً عزم مشهد کرد و اینبار به توس رفت تا در کنار آرامگاه فردوسی، فخر ادبیات ایران، آسوده بخوابد. ۱۹مهر، درست ۱۸روز پس از جشن تولد ۸۰سالگیاش، او را با صدای «ربنا»، کنار موزهی فردوسی و در نزدیکی دوست قدیمیاش «مهدی اخوانثالث» به خاک سپردند؛ او خوانندهی نوای آسمانی ربنا بود.
اما واقعاً راز محبوبیت محمدرضا شجریان چیست؟ کسی که انتشار آثارش، کنسرتهایش و حتی رفتنش از این دنیا به این اندازه خبرساز بود.
استاد آواز ایران در مصاحبهای گفته بود: «من نه اهل غرورم و نه خودشیفته و نه اهل تکبرم. غروری اگر دارم، غرورم، غرور فرهنگی است، غرور ملی است، غرور شخصی نیست. من غرور شخصیام را فدا میکنم برای غرور ملیام و غرور فرهنگیام. چون فرهنگم مال ملتم است و ملتم غرور من است، ملتم یک ملت متمدن و با فرهنگ است.»
کد خبر 557150 برچسبها نوجوان همشهری دوچرخهمنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: نوجوان همشهری دوچرخه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۵۰۴۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش جمشید مشایخی، علی حاتمی و بهمن فرمانآرا به احضار هنرمندان به دادگاه انقلاب در بهار ۵۹/ از شجریان تا کرم رضایی برای پارهای توضیحات احضار شدند
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، در روزهای آخر فروردینماه ۱۳۵۹ گروهی از هنرپیشگان سینما و تلویزیون، کارگردانان و خوانندگان از جمله زری خوشکام، پریسا، ایرن، رضا کرمرضایی، سیاوش [محمدرضا شجریان] و... جهت پارهای توضیحات به دادگاه انقلاب احضار شدند. در اعتراض به این اقدام جمشید مشایخی سرپرست وقت ادارهی تئاتر با تقریر نامهای سرگشاده خطاب به حسن حبیبی وزیر وقت فرهنگ و آموزش عالی از سمت خود استعفا کرد. متن نامهی او که روز ۳۱ فروردین ۵۹ در روزنامههای کیهان و اطلاعات منتشر شد به این شرح بود:
جناب آقای حسن حبیبی وزیر فرهنگ و آموزش عالی:
پیروز احضار گروهی از هنرمندان به دادگاه انقلاب اوین، اینجانب جمشید مشایخی که بعد از انقلاب راستین ملت ایران از طرف مقامات مسئول مملکتی به سرپرستی ادارهی برنامههای تئاتر وزارت فرهنگ و آموزش عالی انتخاب شدهام، معتقدم احضار هنرمندانی چون رضا کرمرضایی کارگردان این اداره، آقای سیاوش [محمدرضا] شجریان و خانم پریسا توهین به هنر، هنرمندان و دوستداران هنر میباشد. لذا به نشانهی اعتراض به این عمل ضد انقلابی از سمت خود استعفا میدهم.
اعتراض سندیکای کارگردانان
در همین ایام زمزمهی مصادرهی سینماها نیز به گوش میرسید تا جایی که محمدعلی نجفی سرپرست مرکز سینمایی کشور نیز در واکنش به این مسئله و نیز مصائب پیشآمده برای جامعهی هنری استعفا کرد. به دنبال استعفای محمدعلی نجفی سرپرست مرکز سینمایی کشور و جمشید مشایخی رئیس ادارهی تئاتر و زمزمهی مصادره شدن سینماها اعضای سندیکای کارگردانان از جمله مسعود کیمیایی، بهمن فرمانآرا، عباس شباویز، عباس جوانمرد، علی حاتمی، حمید سمندریان، امیر قادری، محمدعلی نجفی، رضا کرمرضایی و شماری دیگر از دستاندرکاران جلسهای تشکیل دادند و اعتراض خود را نسبت به عمل دادسرای انقلاب مبنی بر احضار پیدرپی هنرمندان اظهار داشتند. آنها طی قطعنامهای تاکید کردند که از آن پس به احضاریه توجه نمیکنند و در دادگاه انقلاب حضور نخواهند یافت.
متن این قطعنامه که در مجلهی «جوانان امروز» به تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۹ منتشر شد به این شرح بود:
پیرو اطلاعیههای دادستانی انقلاب در مورد فعالیتهای فعالین جامعهی هنری کشور
به این وسیله به اعضای سندیکای کارگردانان اعلام میشود جز این سندیکا در مورد فعالیتهای هنری، صلاحیت رسیدگی ندارد و سندیکا تنها مرجع ذیصلاح دربارهی مسائل مربوط میباشد.
در این جلسه که با حضور جمعی از خبرنگاران تشکیل شد، بهمن فرمانآرا، علی حاتمی، محمدعلی نجفی و... در اعتراض به شیوهی در پیش گرفته شده در دادگاه انقلاب نسبت به احضار هنرمندان سخنانی را ایراد کردند که بخشهایی از آن را به نقل از جوانان امروز (۸ اردیبهشت ۵۹) در پی میخوانید:
بهمن فرمانآرا: دستگاههایی که هیچ نوع صلاحیتی ندارند قیم ما شدهاند
مدتهاست مردم میگویند لیست ساواکیها را منتشر کنید، کسی گوش نمیکند ولی ناگهان کتابی منتشر میشود و دولت میگوید چون نمیخواستیم نام عدهای لکهدار شود و زندگیشان به خطر افتد از این کار خودداری نمودیم. ولی در مورد کسانی که یک عمر در کار فرهنگی تلاش کردند اعلام میکنند به نام فحشا مراجعه کنید و خیلی موارد دیگر.
نیکاراگوئه که پس از یک سال که از انقلابش میگذرد فیلمهایی روانهی بازار نمود که موفق به اخذ جایزه گردید ولی ما در این مدت چه کردیم؟! دستگاههایی که هیچ نوع صلاحیتی ندارند قیم ما شدهاند، حکمی صادر میشود که سینماها باید به دست یک مرکز مورد اعتماد سپرده شود! چه کسی تشخیص میدهد دستگاه تازه که میخواهد سینماها را اداره کند صاحب صلاحیت است.
چرا به خود ما مراجعه نمیشود و با چاپ اسامی در روزنامهها چه چیز را میخواهند ثابت کنند؟!
علی حاتمی: اجازه ندادم همسرم به دادگاه برود
عقیده دارند سینما باید دانشگاه بشود ولی وقتی با دانشگاه چنین میشود تکلیف سینما روشن است. من نمیتوانم سینما را کنار بگذارم و آنها هم که نیستند از کار کنار نرفتهاند مگر میشود نفس کشیدن را کنار گذاشت.
اینجانب در جواب احضاریهی دادگاه انقلاب که همسرم زری خوشکام را خواستهاند به فرمودهی اسلام که اجازه نداده زنی بدون اجازهی شوهرش از خانه بیرون رود اشاره نموده و به حاکم شرع نوشتم: «اینجانب اجازه نمیدهم همسرم جهت احضاریهی شما اقدام به خروج از خانه نماید و کلیهی پیآمد این کار را به گردن گرفتهام، ما منتظر نمیشویم هنر را به ما دیکته کنند چراکه هنر از خود هنر به وجود میآید. وقتی کسی نمیتواند نقاشی کند به خط پناه میبرد، خود خط یک هنر اسلامی است.
محمدعلی نجفی: عمل اینها اسلامی نیست
عمل اینها اسلامی نیست چراکه در قرآن آمده نباید در افکار و رفتار دیگران تجسس کرد و اگر کسی گفت من مسلمان هستم باید پذیرفته شود. در مورد مصادره سینماها گفته شد مکان فحشا است، چنین حرفی تهمت و افترا میباشد، بهخصوص اگر از طرف کسانی که خود را حامی اسلام میدانند زده شود.
ایرن: در دادگاه گفتم آگاهانه نقشهایم را بازی کردم
در دادگاه اظهار داشتم هیچکس مرا مجبور به کار در سینما و ارائهی نقشها ننمود بلکه خود آگاهانه نقشی را پذیرفتم و بازی کردم.
۲۵۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1903009